هابیت "سفری غیره منتظره"

دقیقا یادم نمیاد...7 سال یا 6 سال پیش بود...
بعد از اینکه سه گانه ی بهترین فیلم عمرم رو دیدم می خواستم بشینم کتابش رو هم بخونم...
خواهر و برادرم بهم پیشنهاد کردن اول کتاب هابیت رو بخون داستان قبل ارباب حلقه هاست...گفتم باشه...
بعد از مدتی بدونه هیچ علاقه ای نشستم کتاب هابیت رو بخونم...با فکر اینکه ، بدونه آراگورنی ، بدونه لگولاسی ، بدونه موردوری چطوری علاقه بهش پیدا کنم...
ولی وقتی شروع کردم به خوندن دیدم این اون چیزی که فکر می کردم نیست...نه تنها یک داستان فوق العاده ای هست...بلکه بهترین کتاب زندگیم شد...سفر بیلبو به همراه دورف ها و گندالف...دزدیدن حلقه از گالوم و فرار از دخمه ی گابلین ها...و...(نمی خوام داستان فیلم های بعدی رو براتون تعریف کنم)
تقریبا سال 2007 یا 2008 بود که پیتر جکسون عزیز اعلام کرد که فیلم هابیت رو می خواد بسازه...از اون برای فیلم روز شماری می کردم...تمام اتفاق هایی که اول قرار نبود پیتر جکسون کارگردان باشه و یهو شد و 1 فیلم 3 تا فیلم شد و اینها رو پشت سر گذاشتم تا وقتی که فیلم اکران شد...انتقاداتی که به این فیلم شد چنان من رو ناامید کرد که تمام اون انتظار من رو برای نابود کرد...
ولی 2 نفر از دوستام که فیلم رو دیدن خیلی از فیلم برام تعریف کردن من هم کمی امیدوار شدم و موندم تا فیلم با کیفیت بالا یه دستم برسه...وقتی هم که رسید...1 ماه نتونستم ببینم چون نمی خواستم تنهایی بشینم فیلم رو ببینم و شوقم رو با کسی تقسیم نکنم...
وقتی که فیلم رو دیدم درست مثل اون داستان کتاب هابیت برام شد...یکی از بهترین فیلم هایی که دیدم...
پیتر جکسون مثل همیشه باز هم من رو شگفت زده کرد...
نه تنها چیزی رو از کتاب حذف نکرد...بلکه قسمت های جدید و جذابی رو بهش اضافه کرد...
از این وقت به بعد تا هیچ فیلمی رو ندیدم به هیچ نقدی نگاه نمی کنم...


الان هم شعر دورف ها در فصل اول کتاب ، قبل از شروع سفرشون رو می ذارم که واقعا تن آدمی رو به لرزه در میاره...

Far Over "The Misty Mountains" Cold


آن سوی "کوهستان مه آلود" سرد
(ترجمه شعر از رضا علیزاده و کمی تغییرات از من)

در آن سوی سرمای کوهستان مه آلود
به سوی دخمه های عمیق و غار های کهن
رهسپاریم پیش از دمیدن صبح
به جست و جوی طلای رنگ پریده و افسون شده

کهن دورف ، افسون هایی شگرف پرداختند،
درآن هنگام که سان ناقوس طنین اقکن می شد
در جاهای ژرف ، آنجا که موجوداتی پلید خفته اند،
در تالار های زیر تپه های ماهور

چه ، شاه باستانی و فرمانروای الف
گنجینه های های درخشنده ی بسیار
از طلا بساختند و پرداختند
وروشنایی را برای پنهان کردن
دو گوهر های قبضه ی شمشیر به دام انداختند.

بر گردن آویز نقره
ستارگان شکوفان را به رشته کشیدند
و آتش اژدها را بر تاج نشاندند
و با تور باقته
به صید روشنایی ماه و خورشید رفتند.

در آن سوی سرمای کوهستان مه آلود
به سوی دخمه های عمیق و غار های کهن
رهسپاریم پیش از دمیدن صبح
در طلب طلایی که از آن ماست
و دیری است که فراموشش کرده ایم

آنجا از برای خود ساغر هایی ساختند
و چنگ هایی از طلا ؛ آنجا که هیچ آدمیزادی کاوش نمی کند
دیری زیستند و سرود های بسیار
و آواز خواندند ، که آدمیزادگان و الف ها هرگز نشنیده اند

درختان در بلندی شیون می کشیدند
باد ، شبانه زوزه می کشید
آتش سرخ بود ، شعله کشان گسترش میافت
درختان به سان مشعل های فروزان بودند

زنگ ناقوس ها از دره بلند بود
و آدم های رنگ از رخسار پریده
چشم به آسمان دوخته بودند
و آتش خشم اژدها سوزنده تر از هر آتشی
برج ها و خانه هاشان را به زیر می کشید

از کوه در زیر ماه دود برخاست
دورف ها صدای گام های سرنوشت را شنیدند.
از تالار های خویش گریختند
تا در زیر پاهای او ، زیر ماه به خاک افتند

در آن سوی سرمای کوهستان مه آلود
به سوی دخمه های عمیق و غار های تاریک
رهسپاریم پیش از دمیدن صبح
برای بازپس گرفتن چنگ ها و طلا از او.


انتقام از اسماگ و پس گرفتن چیز های ساخته ی دست دورف ها که به اون عشق می ورزند  در این ترانه چنان نوشته شده که مو در بدن آدم سیخ می شه...


8 روز پیش سالگرد درگذشت جان رونالد روئل تالکین نویسنده کتاب های هابیت و ارباب حلقه ها بود...

روحت شاد تالکین و ممنون برای دوران خوب نوجوانیم...

داده و شدم

فعل "داده" و فعل "شدم" افعالی هستند که در زبان دانشجویان می چرخد و بیشتر در مواقع پایان ترم و بعد از امتحانات و بعد از دیدن نمرات صورت می گیرد...

فعل "داده" در مواقعی صورت می گیرد که دانشجو نمره ی کمتر از 10 بگیرد و فعل "شدم" در مواقعی صورت می گیرد که دانشجو نمره ی بیشتر از 10 بگیرد...

برای مثال :

1)-چند گرفتی ؟
- مرتیکه ی ... ... بهم 7.5 داده .
- عجب ... هستش .

2)-چند گرفتی ؟
- 16 شدم .
- اووووف . خرخوانی د...

و این بود که ما داشجو هستیم...